فرهنگ عاشورا در سیره معصومین(علیهم السلام)
فرهنگ عاشورا در سیره معصومین(علیهم السلام)
آداب و عادات و اندیشهها و اوضاعی که گروهی در آن شرکت دارند، فرهنگ نامیده میشود که از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. زبان و وسیلههای نمادین دیگر عوامل اصلی انتقال فرهنگ است; در عین حال ممکن استبسیاری از رفتارها و عادات و رسوم تنها از طریق تجربه حاصل گردد.
اصولا هر جامعهای برای خود روش و اسوه ویژهای از کلیات فرهنگی و رفتاری دارد که امور ضرور انسانی مانند سازمان اجتماعی، دین، حقیقتجویی، ساختمان سیاسی، نحوه تفکر، مؤسسات اقتصادی و فرهنگ مادی آن را به وجود میآورد.
از آغاز پیدایش بشر فرهنگ مایه تمایز هر گروه از گروه دیگر بوده است درجه پیچیدگی سازمانهای فرهنگی یکی از ابزارهای تشخیص جامعههای متمدن از جامعههای ابتدایی است. «فرهنگ» به معنی تعلیم و تربیت، نیز به کار رفته چنانچه در شعر فردوسی آمده است:
در کتابهای لغت چنین آمده است: عاشورا با (الف مقصوره) و عاشوراء با (الف ممدوده) را روز دهم و بعضی روز نهم دانستهاند. زهری گفته است جز در چند مورد، اسمی که بر وزن فاعولاء باشد شنیده نشده. (1)
از ابنبزرج نقل است که: «ضاروراء» به معنی «ضرا» (سختی) و «ساروراء» به معنی «سرا» (گشایش و شادمانی) و «دالولا» به معنی «دلال» به کار رفته است.
صاحب مجمعالبحرین در اینباره گفته است: «عاشورا یک نام اسلامی است و آن روز دهم محرم است و گاهی الف بعد از عین حذف میگردد و «عشورا» تلفظ میشود». (2)
و نیز گفتهاند که عاشورا کلمهای است عبری و معرب «عاشور» که دهم تشری یهود باشد که روزه آن روز «گپور» [کفاره] است و چون آن روز را به ماههای عربی انتقال دادند، روز دهم اولین ماه تازیان شد.
چنانچه در ماههای یهود هم در اولین ماه و روز دهم است. (3)
از امور مسلم تردیدناپذیر و مورد اتفاق تمام فرق اسلامی این است که حضرت امام حسینعلیهالسلام بینهایت مورد علاقه و محبتخاص جد بزرگوارش پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله بوده است و اظهار این موضوع از روایات فراوانی که تواتر معنوی دارد ثابت می شود. (4)
گروه کثیری از محدثان اسلامی نقل کردهاند که پیامبرصلی الله علیه وآله فرمود: «حسین از من و من از حسینم. خداوند دوست دارد کسی را که حسین را دوستبدارد». (5)
در محاوره عربها این چنین است که وقتی میخواهند بین خود و دیگری کمال الفت و یگانگی و شدت ارتباط و دوستی را بفهمانند آن تعبیر را به کار میبرند و میگویند: «فلان کس از من و من از اویم» چنانچه وقتی میخواهند نفرت و بیزاری خود را نسبتبه دیگری اظهار کنند، میگویند: «من از او نیستم و او از من نیست» شاعر گفته است:
ایها السائل عنهم و عنی لست من قیس و لاقیس منی
پس تعبیر «حسین منی و انا من حسین» یا شبه آن تعبیر مانند «حسین منی و انا منه» بر محبتشدید و اتصال و علاقه تام بین پیامبرصلی الله علیه وآله و فرزند گرامیاش دلالت میکند. و نیز قسمت اول حدیث «حسین منی» ارتباط و اتصال جسمی و قسمت دوم آن «و انا من حسین» ارتباط معنوی را میرساند. توضیح آن که «حسین منی» میفهماند که امام، پاره تن پیامبر است و به لحاظ مادی به آن حضرت انتساب دارد و «انا من حسین» میفهماند که اگر فداکاری و ایثار و از خودگذشتگی آن جناب نبود، زحمات پیامبرصلی الله علیه وآله به هدر میرفت و اثری از اسلام باقی نمیماند.
در روایات فراوانی آمده است که پیامبرصلی الله علیه وآله آن حضرت را میبوسید و هر وقت او و برادرش امام حسنعلیهماالسلام را میدید و مناسبت اقتضا میکرد، با آنان به مداعبه و ملاعبه میپرداخت. عدهای از راویان نقل کردهاند که رسول خدا یک دست را بر قفا و دست دیگر را بر زنخ فرزندش حسینعلیهالسلام قرار میداد و دهان بر دهانش میگذاشت. (6) و در برخی از روایات است که پیامبرصلی الله علیه وآله درباره امام حسینعلیهالسلام فرمود: «فدای کسی بشوم که فرزندم ابراهیم را فدای او کردم». (7)
از آنچه به اختصار در عظمت و فضیلتسرور شهیدان حسین بن علیعلیهالسلام بیان داشتیم و نیز از آنچه رسول اکرمصلی الله علیه وآله در شدت علاقه و محبتبه فرزند بزرگوارش ابراز داشته، به خوبی درمییابیم که اخبار حاکی از عید بودن روز عاشورا و تبرک جستن در آن روز از قول پیامبرصلی الله علیه وآله دروغ و افترای محض است. چگونه ممکن است قبول کرد که رسول خداصلی الله علیه وآله روز شهادت ریحانهاش (8) را که مکرر بر مکرر از آن خبر داده (9) روز جشن و عید اعلام کند. در صورتی که آن حضرت به یاد آن روز گریه میکرد.
روایات صحیح که در کتب اهل سنت نیز نقل شده بر گریستن رسول خداصلی الله علیه وآله به خاطر شهادت فرزند فداکارش دلالت دارد.
از امالفضل بنتحارث روایت کردهاند که او گفت: ... من حسینعلیهالسلام را در دامن پیامبرصلی الله علیه وآله گذاشتم. لحظهای گذشت که ناگهان اشک از چشمانش فرو ریخت. گفتم یا نبیالله پدر و مادرم قربانت گردد چه شده؟! فرمود: جبرئیل آمد و خبر داد که امتم این پسرم را به زودی میکشند! گفتم همین پسر را؟! گفت: آری. (10)
لازم است مسلمین از دسایس بنیامیه برحذر باشند، و به رسول خداصلی الله علیه وآله اقتدا کنند (11) و او را اسوه و مقتدای خویش قرار دهند. از اعمال و رفتار و گفتار آن پیشوای عظیمالشان پیروی نمایند و بر اثر روایاتی که در زمان سلطنتبنیامیه درباریان جعل نموده بودند (12) نباید از روش آن حضرت منحرف شوند که سالروز شهادت فرزند دلبندش را جشن بگیرند و آن روز را روز عید و شادی و مبارک قرار دهند. (13)
بر مسلمانان است که بخود آیند، بیدار شوند، به حقیقت اسلام توجه کنند و بیندیشند تا آنچه را که دشمنان پیامبر و اسلام داخل دین کردهاند کنار بزنند و بفهمند که اسلام واقعی کدام است و بر چه محور دور میزند. در هر امری از امور به دیده انتقاد و تحقیق بنگرند و سرسری و تقلیدی آن را نپذیرند. (14)
بنیامیه با بنیهاشم کینه دیرینه داشتند. (15) از طرف دیگر چون منصب شامخ نبوت در خاندان بنیهاشم بود و آنان این موهبت و افتخار را برنمیتافتند، تا توانستند با اسلام به ضدیت و معاندت پرداختند.
آنها در اصل به اسلام هیچگونه اعتقادی نداشتند. عقاد نویسنده و متفکر شهیر مصری میگوید: ابوسفیان پس از آن که اسلام آورد غلبه اسلام را غلبه بر خود تلقی میکرد. (16)
هند، مادر معاویه پس از اسلام آوردنش فریاد میزد: چرا جنگ نکردید و از خود و سرزمینتان دفاع ننمودید؟!
ابوسفیان و پسرش معاویه پس از فتح مکه اسلام آوردند. ابوسفیان و خانوادهاش با دشواری تمام اسلام را گردن نهادند. بدین معنی که در ظاهر اسلام آوردند و در واقع اسلام را قبول نداشتند. (17) ابوسفیان بر قبر حضرت حمزهعلیهالسلام ایستاد و گفت: ای اباعماره بر امارت و فرمانروایی با ما جنگیدی که آن به ما انتقال یافت. (18)
به نظر میرسد معاویه به نبوت پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله اعتقاد نداشتبه دلیل آن که عدهای از مصریان بر وی وارد شدند و گفتند: «السلام علیک یا رسولالله» او آنان را از این گفتار منع نکرد. (19)
محققان اهل سنتبه سندهای متعدد در تفسیر آیه شریفه «الم تر الی الذین بدلوا نعمتالله کفرا»، (20) ذکر نمودهاند که مقصود دو طایفه تبهکار بنیامیه و بنیالمغیرة است. (21)
معلوم است که بنیامیه با این پیشینه سیاه و خباثت (22) چون اسلام را با منش و خواستههای مادی خود موافق نمیدیدند به انحا و وسائل گونهگون، در تضعیف اسلام و خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله که نگهبان و بیانکنندگان دستورهای اسلام و قرآن بودند، کوشیدند از جمله آن که برای پاشانیدن گرد فراموشی به واقعه کربلا و آثار آن به روحانینمایان درباری دستور دادند که روز عاشورا را، روز جشن و عید و روز بسیار مبارک معرفی کنند! و در اینباره حدیث جعل نمایند. این حدیثها به گونهای است که هر کس اندکی به آنها توجه کند آشکارا مجعول بودن آنها را میفهمد، مثلا روایت کردهاند که چون پیامبرصلی الله علیه وآله به مدینه آمد. دید که یهود روز عاشورا روزه میگیرند آن حضرت از آنان پرسید: چرا این روز را روزه دارید؟ گفتند: چون خداوند فرعون و پیروانش را در این روز غرق کرد و موسی و یارانش را نجات داد. آنگاه پیغمبر فرمود: ما از یهود به موسی سزاوارتریم. و به اصحاب خود دستور داد که آن روز را روزه بدارند.
ساختگی و مجعول بودن این حدیث از دو طریق ثابت است:
الف) بنابر تحقیقی که ابوریحان انجام داده است «این که یهود میگویند خداوند فرعون را در روز عاشورا غرق کرد، خلاف تورات است. زیرا فرعون روز بیست و یکم نیسن که هفتم از ایام فطیر است غرق شد و اول فصح یهود پس از قدوم پیامبرصلی الله علیه وآله به مدینه روز سهشنبه بیست و دوم آذار با نهصد و سیوسه اسکندری بود که با روز هفدهم ماه رمضان موافق میشد. روزی که خداوند فرعون را غرق کرد بیست و سوم ماه رمضان میشود، پس برای این روایت وجهی نخواهد بود». (23)
ب) در این روایت آمده است که پیامبر از یهود پرسید که چرا این روز را روزه میگیرید؟ گفتند چون خداوند در این روز فرعون را غرق کرد. ساختگی بودن این روایت از آن جهت آشکار میگردد که در آن نسبت نادانی به نبی بزرگوار اسلام داده شده به گونهای که پس از آگهی یافتن از موضوع و یادآوری یهودیان امری به فکرش خطور نموده و حکمی بر آن مترتب کرده است! چنان که معلوم است اینگونه امور از ساحت قدس پیامبرصلی الله علیه وآله به دور است. ابوریحان درباره روز عاشورا و امور مربوط به آن چنین توضیح داده است...
«قتل حسین بن علی بن ابیطالبعلیهالسلام در این روز اتفاق افتاد. و او و یارانش را از راه بستن آب، بر آنان، گذراندن از دم شمشیر، انداختن آتش در خیام حرم، بر نیزه کردن سرها، اسب دوانیدن بر اجساد که در هیچ امتی حتی با اشرار خلق چنین نکردهاند، از میان بردند و از این تاریخ، مسلمانان، عاشورا را شوم دانستند. اما بنیامیه در این روز لباس نو پوشیدند و زیب و زیور کردند و سرمه به چشم خود کشیدند و این روز را عید گرفتند و عطرها استعمال نمودند و مهمانیها و ولیمهها دادند. و تا زمانی که ایشان بودند، این رسم در توده مردم پایدار بود، حتی این که پس از انقراض ایشان باز هم این رسم باقی ماند ولی شیعیان از راه تاسف و سوگواری به قتل سیدالشهداء در مدینةالسلام و بغداد و شهرهای دیگر گریه و نوحهسرایی میکنند و تربت مسعود حسین را در کربلا در این روز، زیارت مینمایند. و چون خبر کشتهشدن حسین را به مدینه آوردند، دختر عقیل بن ابیطالب بیرون آمد و این اشعار را برخواند:
ماذا تقولون ان قال النبی لکم ماذا فعلتم و انتم آخرالامم بعترتی و باهلی بعد مفتقدی نصف اساری و نصف ضرجوا بدم ما کان هذا جزائی اذ نصحت لکم ان تخلفونی بسوء فی ذوی رحم
ابراهیمبن اشتر ناصر و یاور آل رسولالله در این روز کشته شد. و میگویند در این روز بود که خداوند توبه آدم را پذیرفت و در این روز بود که کشتی نوح بر جودی فرود آمد. و عیسیبن مریم در این روز، زاییده شد. و موسی و ابراهیم در این روز نجات یافتند. در این روز آتش به ابراهیم برد و سلام گردید و در این روز چشم یعقوب بینا شد. یوسف از چاه بیرون آمد. سلیمان از نو به سلطنت رسید. عذاب از قوم یونس برداشته شد. بدبختی و بیچارگی از ایوب مرتفع گشت. دعای زکریا مستجاب شد و یحیی را به او بخشیدند و گفتهاند یومالزینه موعد سحره فرعون در وقت زوال این روز بود. و این اتفاقات را که در این روز ذکر نمودهاند، اگر چه وقوع آن امکان عقلی دارد اما معلوم است که ناقلان آنها دستهای از عوام محدثان بودهاند. و یا آن که خواستهاند با اهل کتاب (24) مسالمت کنند.»
ابوریحان به جهتحسن ظن یا به جهات دیگر وانمود نکرده که اینگونه روایات مجعول است. بلکه گفته است ناقل آن روایات عوامند یا برای مسالمتبا اهل کتاب آنها را نشر دادهاند، در هر صورت نتیجه همان است که آن روایتها عاری از حقیقت است.
بسیار مناسب است که آنچه را امام صادقعلیهالسلام در اینباره بیان فرموده است نقل کنیم: عبداللهبن فضلبن هاشمی گفت: «به امام صادقعلیهالسلام عرض کردم چگونه عامه (مردم) روز عاشورا را روز برکت نامگذاری کردهاند؟ در این هنگام آن حضرت گریه کرد. سپس فرمود: وقتی که (امام) حسینعلیهالسلام کشته شد، مردم در شام، به یزید تقرب میجستند و حدیث جعل میکردند. و اموالی به عنوان جایزه دریافت مینمودند، از جمله امور مجعوله این بود که این روز را روز برکت (و سرور) اعلام داشتند، تا مردم از جزع و گریه و مصیبت و اندوه به شادی و خوشحالی و تبرک جستن بپردازند و به آن سرگرم باشند». (25) تا مردم آن واقعه حزنانگیز را فراموش کنند و در نتیجه بنیامیه از لعن و نفرین ابدی و پیآمدهای ناگوار جنایت هولناکی که انجام داده بودند درامان بمانند. پس در واقع این نوعی سیاستبود که دستگاه تبلیغی بنیامیه امر را بر مردم مشتبه ساخت و خواستند بواسطه منحرف نمودن اذهان عمومی، بر زشتی جنایاتشان سرپوش بگذارند و برای رسیدن به این هدف به انواع دسایس و حیلهها متوسل شدند. دسیسه دیگر آنها این بود که شایع کردند امام حسینعلیهالسلام کشته نشده بلکه انعکاسی از وی بر حنظلة بن اسعد شامی قرار گرفته و او به جای آن حضرت به قتل رسیده و امام به آسمان عروج نموده چنانچه حضرت عیسی این چنین بود (26) و این سیاست عین همان سیاستی است که پس از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله و مشغول ساختن افکار مردم نسبتبه جانشین واقعی آن حضرت در پیش گرفتند و شایع ساختند که پیامبر از دنیا نرفته و زنده است. (27)
اگر این شایعهپراکنی نبود، قویا احتمال داشت که عدهای به این فکر بیفتند که چرا وصیتها و سفارشهای پیامبرصلی الله علیه وآله را درباره جانشین واقعیاش حضرت علیعلیهالسلام کنار گذاشتند و هنوز پیامبر را دفن نکرده برای امارت و خلافتبه گفتگو و اختلاف پرداختند و میخواهند دیگری را به جای آن حضرت، به خلافتبردارند.
بدون شک از نظر روایی آن شایعه از جهت انصراف افکار عمومی و برگرداندن توجه مردم از این امر مهم تاثیری بسزا داشت، تا در این گیرودار بتوانند خلیفه موردنظر خود را به قدرت برسانند. و این شایعه - چنان که بعضی گمان کردهاند - از روی جهل و اشتباه صورت نگرفت، بلکه روی نقشه حساب شده طرح شده بود.
نهضت امام حسینعلیهالسلام نهضتی مقدس، متعالی و روحانی بود. پاکی، خلوص، بیاعتنایی به دنیا، بری بودن از اغراض شخصی و آز و جاهطلبی و خودخواهی از ویژگیهای این قیام است. (28) انقلاب آن حضرت درس قسط، عدالت، توحید، شرافت، ایثار و فداکاری به مردم داد. (29)
فرزند پیامبرصلی الله علیه وآله با خون خویش درخت اسلام را که رو به خشکیدگی گذاشته بود، آبیاری کرد و در تاریکی ظلم و فساد بنیامیه درخششی بوجود آورد که آن محیط ظلمانی را نور و روشنایی بخشید و بزرگراه سعادت را نمایان کرد و ابرهای تیره و تاری از آسمان بر جوامع اسلامی بلکه جوامع انسانی پراکنده شد و چهره اسلام را چنان که هستبر جهانیان آشکار ساخت (30) به همین جهت است که سوره «الفجر» سوره «الحسین» نامگذاری شده است.
از امام صادقعلیهالسلام نقل شده که این سوره درباره حسینعلیهالسلام نازل شده و سوره حسین است (31) و چون آن جناب با اخلاص کامل در راه خدا خاندان و اموالش را فدا نمود، با اطمینان و اشتیاق فراوان به دیدار معبود خود شتافت و مصداق واقعی «نفس مطمئنه» واقع شد، و در نزد پروردگار در جوار رحمتش قرار گرفت، لذا امام صادقعلیهالسلام فرمود: مقصود از «نفس مطمئنه» حسین و یاران اوست که صاحب نفس مطمئنهاند که در روز قیامت رضوان خدا برای ایشان است و خداوند از ایشان راضی است. (32)
او کسی است که با نیل به درجه رفیع شهادت جاودانگی یافت، به میزانی که در راه موضوعی فدا و فانی میشود ارزش آن را به خود میگیرد و کسب مینماید.
حسینبن علیعلیهالسلام کسی است که تمام هستی و متعلقات خویش را با اخلاص در راه خدا که اصل و منشا تمام کمالات و تقدسهاست، فدا و فانی نموده است پس جای شگفتی نیست که بگوییم تمام تقدسها و کمالات و جاودانگی به وجود فدا شدهاش انتقال یافته است. (33) و نیز بیجهت نیست که محبت و عشق به آن حضرت در دلهای مؤمنان جایگزین شده به همانگونه که محبت و علاقه به خداوند در آن دلها جای دارد. لذا از رسول اکرمصلی الله علیه وآله نقل شده است: «همانا برای شهادت حسینعلیهالسلام حرارتی وجود دارد که هیچگاه سرد نمیشود. (34) و نیز فرمود: «برای حسینعلیهالسلام در دلهای مؤمنان محبتی است». (35)
آری! حضرت سیدالشهداعلیهالسلام که از روی خلوص به پیشگاه معبود خویش سر عبودیت فرود آورده و بر آن مداومت ورزیده، به اوج کمال و قرب رب ذیالجلال رسیده و آن قدر شرافت و قداست پیدا کرده که صحیح است او را به خدا نسبت دهند، مثلا بگویند: دست او، دستخدا، خون او خون خدا و گوش و زبان و چشم او، گوش و زبان و چشم خداست، و این بدان جهت است که توجه به خدا، فدا شدن در راه او، و استمرار بر طاعتش، چنان انقلابی در وی به وجود آورد که عظمتخداوندی به او نسبت داده میشود زیرا از معنویت ارتباط با خداوند متاثر گشته است. در اینباره حدیثی از امام باقرعلیهالسلام نقل شده است که همین معنی را میرساند و میفهماند که آدمی با رشته ارتباط و بندگی خالصانه خدا به مقامی میرسد که در فکر نگنجد و شرافت و قداست و ابدیت ذات اقدس ربوبی او را متاثر میسازد و آن خصوصیات به او انتقال مییابد:
... ان الله جل جلاله قال: ما تقرب الی عبد من عبادی بشیء احب الی مما افترضت علیه و انه یتقرب الی بالنافلة حتی احبه فاذا احببته کنتسمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها. ان دعانی اجبته و ان سالنی اعطیته. (36)
حسین بن علیعلیهالسلام که در راه خدا و در راه افکار عالیهاش شهید شد وجود مادی خود را نفی کرد اما به صورت منبع فضیلت و مرکز شرافت و عظمت وجود جاودانه خود را اثبات نمود عقل و دین حکم میکند که بزرگان و افراد برگزیده را در حال حیات و ممات ارج نهیم و آنان را دوستبداریم و از یاد نبریم و در سالروز وفات و شهادتشان مجالس یادبود برپا کنیم. به ویژه که آن شخص تمام هستی خودش را در طبق اخلاص نهاده و از هیچ فداکاری در راه خدا دریغ نورزیده باشد.
از این جهت است که در اقطار مختلف اسلامی به نام آن حضرت اقامه مجالس میکنند و چنین نیست که تکریم و تعظیم آن حضرت اختصاص به شیعیان داشته باشد مثلا در کشور مصر در روز ولادت آن حضرت و خواهر بزرگوارش حضرت زینب مجالس جشن و سرور برپا میدارند. (37) و درباره فضایل ایشان قلمفرسایی میکنند و کتابها و مقالهها مینویسند. (38)
حسینبن علیعلیهالسلام برای هدفی بس عالی در راه معبود خود با نفس نفیس جهاد نمود. (39) و برای احیای فضیلت و شرافت و برقراری آزادی و بیداری بشر قیام کرد. پس سزاوار است که تمام جوامع انسانی - خواه مسلمان خواه غیرمسلمان - به پاس احترام و بزرگداشت آن شخصیت عظیمالشان سالروز شهادت آن حضرت را بزرگ بشمارند و به سوک و ماتم بنشینند.
او ابرمرد عالم و شخصیتبسیار بزرگواری است که تمام مکارم و فضایل را دارا بود به گونهای که ابعاد گسترده بسیار وسیع وجودش همگان را متحیر ساخته است. (40)
از لحاظ نسب نیز کسی به پایه امام حسینعلیهالسلام نمیرسد: جدش رسول خدا سیدالمرسلین و خاتمالنبیین و پدرش علی مرتضی سیدالوصیین و مادر فاطمه زهرا سیده نساء عالمین و برادرش امام حسن مجتبی، و عمویش جعفر طیار و عموی پدرش حمزه سیدالشهداء است.
فکر او بر محور ابدیت و ماورای محسوسات دور میزند او شهادت را برگزید و منیه را بر دنیه و کرامت قداست را بر لئامت اطاعتبدسگالان و نابکاران ترجیح داد. (41)
فرزند پیامبرصلی الله علیه وآله چندان ثبات و استقامت و شجاعت و بردباری و صبر از خود بروز داده که نظر همه متفکران و بزرگان را به خود جلب نموده و همگان در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آوردهاند. و هر کس که درباره احوال و رفتار آن حضرت مطالعاتی داشته باشد غیرممکن است مجذوب فضایل و شخصیت او نگردد و از مصایبی که برای نجات اسلام و بشریت متحمل شده متاثر و اندوهگین نشود.
روزهایی که در آن روزها وقایع مهمی انجام میشود و مسیر تاریخ در جهت رشد و کمال تغییر مینماید و سبب میشود که تحول در اجتماع به وجود آید و مردم راه فضیلت و سعادت را در پیش گیرند، «ایامالله» نامیده میشود. در قرآن مجید در دو مورد (سوره ابراهیم آیه 5 و سوره الجاثیه آیه 14) ایامالله ذکر شده است.
از ابنعباس روایتشده که منظور از آن روزهایی است که در آن روزها در امم پیشین وقایعی مهم رخ داده است واضح است که منظور وقایعی (42) است آموزنده که بدان وسیله مردم از جهل و غفلت رهایی یافتهاند و دگرگونی در تمام شؤون زندگیشان پدید آمده است. چون شهادت سبط پیامبرصلی الله علیه وآله و یارانش در روز عاشورا باعثشد که حقایق آشکار شود و اسلام تجدید حیات نماید ستمگران رسوا شدند و تغییر اساسی در جامعه اسلامی به وجود آید، آن روز «یومالله» به حساب آمد. از پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله روایتشده است که عاشورا از «ایامالله» است. (43) این روز به اندازهای اهمیت داشته که به امم پیشین نیز معرفی شده تا آنان نیز نتایجی را که بر این روز عظیم ترتب مییابد درک کنند و آن را پاس دارند.
در حدیث مناجات حضرت موسیعلیهالسلام آمده است که حضرت موسیعلیهالسلام عرض کرد: خدایا! به چه جهت امت پیامبر خاتم را بر سایر امم برتری دادهای؟ خداوند فرمود: ده خصلت است که موجب برتری ایشان شده است. موسیعلیهالسلام گفت: آنها کدامند تا به بنیاسرائیل دستور دهم که به آنها عمل کنند. فرمود: نماز، زکات، روزه، حج، جهاد، جمعه، جماعت، قراءت، علم و عاشورا. حضرت موسیعلیهالسلام پرسید: عاشورا چیست؟ فرمود: گریه کردن و خود را به گریه واداشتن بر سبط پیامبر خاتم است. (44) از این حدیثبرمیآید که اهمیت دادن به عاشورا و بهرهمند شدن از آثار آن روز عظیم، در ردیف صلاة و صوم و سایر مبانی مهم اسلامی است و این بدان جهت است که اگر واقعه عاشورا و شهادت فرزند پیامبرصلی الله علیه وآله نبود از اسلام واقعی و صلاة و صوم و سایر ارکان اسلام اثری برجای نمیماند.
از آنچه تاکنون ذکر نمودیم روشن میشود که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهمالسلام در روز عاشورا به یاد آن همه مصایبی که بر امام حسینعلیهالسلام وارد شده اندوهگین میشدهاند و به دیگران هم دستور میدادهاند که در آن روز به عزاداری بپردازند و به سوک و ماتم بنشینند. (45) هر چند چنین دستوری از جانب معصومان صادر نمیشد بر مسلمین لازم بود که در آن روز مراسم عزا به پای دارند و آثار حزن و ماتم در ایشان ظاهر گردد، زیرا همانطور که پیشتر اشاره کردیم کسی که رسول خدا را دوست داشته باشد غیرممکن است که به فرزند آن حضرت عشق نورزد و او را دوست نداشته باشد. و در روز شهادتش غبار حزن و ماتم بر دلش ننشیند. واضح است که اگر فردی در روز مصیبت دوستش ناراحت و آزرده خاطر نگردد، دوستی او ظاهری و سطحی است و در واقع او را دوست نمیدارد; زیرا ارتباط معنوی بین دو دوست ایجاب میکند که در غم و شادی یکدیگر شریک باشند. (46) پس اگر ما در روز عاشورا متاثر نشویم و در خود احساس ماتم و اندوه ننماییم بدون تردید در دوستیمان نسبتبه رسول اکرمصلی الله علیه وآله و فرزندش که بسیار مورد تکریم و محبت آن بزرگوار بوده است صادق نیستیم. (47) در کتب فریقین روایات بسیاری نقل شده که پیامبرصلی الله علیه وآله بارها بر مصایب امام حسینعلیهالسلام که جبرئیل از آن خبر داده بود، گریه کرد. در پیش روایت صحیحی از مستدرک حاکم نیشابوری از امالفضل بنت الحارث در اینباره نقل کردیم.
همچنین از کتاب «ذخایر العقبی» از امسلمه بازگو شده است که او گفت رسول خدا را دیدم در حالی که بر سر حسین دست میکشید، گریه میکرد. عرض کردم: چرا گریه میکنی؟! فرمود: همانا جبرئیل به من خبر داد که این پسرم در سرزمینی به نام کربلا کشته میشود. سپس مقداری خاک قرمز رنگ به من داد و فرمود: این از خاک همان سرزمین است و هر زمان آن خاک به خون مبدل گشتبدان که وی کشته شده. ام سلمه گفت: آن خاک را در شیشهای نزد خودم نگه داشتم و با خودم میگفتم آن در روز بسیار عظیمی به خون مبدل میشود. (48) گفتگو درباره بیانات و مطالبی که از معصومان در مورد عاشورا ابراز داشتهاند و نیز بررسی روش ایشان در آن روز بسیار مفصل است که در این مختصر نگنجد. اما به طور کلی میتوان گفت که آن بزرگواران در روز عاشورا به عزاداری و سوگواری میپرداختند. دستور میدادهاند، مرثیهخوانان، شعرا و کسانی که از آن واقعه مطلع بودهاند، آن واقعه را برای دیگران تشریح کنند و مصایبی را که در آن روز بر اهل بیت پیامبر وارد شده بیان نمایند. و مقصودشان این بوده که آن رویداد به صورت یک مکتب پویا و خطدهنده برای همیشه زنده بماند. لذا تاکید کردهاند که عاشورا را از یاد نبرید و به نام امام حسین مجالس سوگ و ماتم به پا دارید، تا حقایقی که آن حضرت به آن جهتبه شهادت رسیده فراموش نشود.
روشن است که احکام اسلامی بر مبنای جلب مصلحت و دفع مفسده پایهگذاری شده است. بنابراین منظور از به پا داشتن مجالس عزای حسینی این نیست که تنها برای خاندان پیامبرصلی الله علیه وآله همدردی و تسلیتی باشد و به قول روضهخوانها حضرت زهراعلیهاالسلام را خوشحال کنیم و چنین بپنداریم که به هر اندازه گریه کنیم به همان اندازه تسلی خاطر برای رسول خداصلی الله علیه وآله و حضرت فاطمهعلیهاالسلام فراهم آوردهایم اگر عقیدهمان درباره به پا داشتن مجالس حسینی تنها این موضوع باشد یقینا مقاصد حضرت پیغمبر و حضرت علی و حضرت فاطمه را پایین آوردهایم. بدون شک تاکید بر این که مراسم عاشورا و عزای حسینی فراموش نشود مقصود آن است که واقعه کربلا به عنوان مکتب تعلیم و تربیت الهی برای همیشه زنده باشد.
آری به وسیله همین مجالس است که دین اسلام تبلیغ میشود و بر اثر واقعیاتی که در آن مجالس بیان میگردد مردم حق را از باطل تشخیص میدهند و راه خود را بازمییابند. بنا به گمان برخی از سیاحان فرانسوی، از پیشرفت طایفه شیعه بدون امکانات تبلیغاتی و قوه قهریه در این دوره کوتاه میتوان گفت که در یکی دو قرن آینده به لحاظ کمی بر سایر فرق مسلمان غلبه خواهد کرد و سبب آن همین تعزیهداری است که فرد فرد این فرقه را داعی و مبلغ مذهب خود ساخته است. امروزه هیچ نقطهای از نقاط عالم را نمیبینیم که دو نفر شیعه باشند و اقامه عزای حسینی ننمایند و بذل مال و منال نکنند.
در کتاب «السیاسة الحسینیة» آمده استیک نفر عرب شیعی بحرینی را دیدم که در هتل یکه و تنها مجلس عزا برپا کرده، کتاب گرفته بر کرسی نشسته، چیزی میخواند و گریه میکرد و سپس آنچه را از ماکول و مشروب برای آن مجلس تهیه دیده بود میان فقرا تقسیم کرد. (49)
شیخ طوسی از عبداللهبن سنان روایت کرده است که او گفت: بر سرورم جعفربن محمدعلیهالسلام در روز عاشورا وارد شدم، او را با چهره گرفته و ظاهری اندوهگین در حالی که اشکهایش مانند مروارید افشان فرومیریخت، ملاقات کردم! عرض کردم ای پسر رسول خدا چرا گریه میکنی؟ - خدا چشم تو را نگریاند - فرمود: آیا غافلی که حسین بن علی در مثل این روز به قتل رسیده و (دچار مصیبتشده)؟ از آن حضرت پرسیدم: سرورم، رای شما درباره روزه این روز چیست؟ فرمود: روزه بگیرید بدون این که آن را روزه به حساب آورید و افطار کنید بدون این که آن را موجب خوشحالی و «برکت» قرار دهید، و آن را روزه کامل قرار مدهید. یک ساعت پس از نماز عصر با آب افطار کنید. (50) شیخ صدوق به سند خودش از حضرت رضاعلیهالسلام روایت کرده که آن حضرت فرمود: «ماه محرم ماهی است که در زمان جاهلیت، در آن ماه جنگ و ظلم را حرام میدانستند، اما در آن ماه خون ما حلال دانسته شد و حرمت ما هتک گردید. اهل بیت و زنان ما اسیر شدند، خیمههای ما سوزانیده شد و اموال ما غارت گردید وهیچ احترامی برای رسول خدا درباره ما ملحوظ نگردید! همانا روز قتل حسینعلیهالسلام در صحرای کربلا چشمهای ما را مجروح، اشک ما را جاری، و عزیز ما را [به حسب ظاهر] خوار ساخت. و تا آخر دنیا موجب غصه و بلای ما گردید. پس بر همچون حسینعلیهالسلام باید گریهکنندگان بگریند. که گریه بر وی گناهان بزرگ را فرو میریزد. سپس فرمود: هنگامی که ماه محرم داخل میشد پدرم خندان دیده نمیشد و اندوه بر وی غالب بود تا هنگامی که عاشورا سپری میگشت و وقتی که روز عاشورا فرامیرسید، آن روز، روز مصیبت و اندوه و گریهاش بود و میفرمود: این همان روزی است که حسینعلیهالسلام در آن روز به قتل رسید. (51)
از ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» نقل شده که او به سند خودش از علی بن اسماعیل تمیمی و او از پدرش بازگو نموده که وی نزد امام صادقعلیهالسلام بود و خدمتگزارش برای سید حمیری اجازه ورود به مجلس درخواست کرد حضرت دستور داد که او را به آن مجلس بیاورند و زنان را در پس پرده جای داد و سید حمیری وارد شد، سلام کرد و نشست امامعلیهالسلام از وی خواست در رثای امام حسینعلیهالسلام شعر بخواند. او در اینباره اشعاری خواند که اولش این است:
امرر علی جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیة یا اعظما لا زلت من وطفاء ساکبة رویة
دیدم اشکهای امام صادقعلیهالسلام بر عارضش فرو میریخت و ناله و فریاد از خانهاش برخاست تا این که دستور داد از ناله و گریه خودداری کنند و چنین کردند. (52)
اخبار و روایات درباره لزوم به پا داشتن مجالس عزای حسینی و گریستن بر مصایب آن حضرت بسیار زیاد و به حد تواتر است که نقل آنها درخور رسالهای است. (53) اکنون برای رعایت اختصار تنها به ذکر روایتی که عبداللهبن فضل از امام صادقعلیهالسلام روایت نموده میپردازیم و آن را ختام مقال خویش قرار میدهیم: عبدالله بن فضل گفت: به امام صادقعلیهالسلام عرض کردم ای پسر رسول خدا، چگونه روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و جزع و گریه قرار داده شده و روزی که رسول خدا قبض روح شد و روزی که حضرت فاطمهعلیهاالسلام از دنیا رفت و روزی که امیر مؤمنان به قتل رسید و روزی که حضرت امام حسن به زهر کشته شد بدینگونه نیست که روز حزن و اندوه اعلام شده باشد؟ (امام) فرمود: همانا روز مصیبت قتل حسینعلیهالسلام از همه ایام دیگر عظیمتر است و این بدان جهت است که اصحاب کسا که نزد خداوند گرامیترین خلقاند پنج نفر بودند: هنگامی که پیامبرصلی الله علیه وآله از میان ایشان رفت، امیرمؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسینعلیهمالسلام باقی بودند که مردم به ایشان تسلی و گشایش حاصل کنند. و وقتی که حضرت فاطمه از دنیا رفتبه وسیله امیرمؤمنان و حضرت امام حسن و حضرت امام حسینعلیهمالسلام برای مردم تسلی و گشایش بود و زمانی که امام حسنعلیهالسلام به شهادت رسید برای مردم به وجود حسینعلیهالسلام تسلی و گشایش بود. اما آن گاه که آن حضرتعلیهالسلام به قتل رسید هیچ کس از اصحاب کسا نبود که بعد از او برای مردم به او تسلی و گشایش باشد پس از دنیا رفتن آن حضرت به منزله از دنیا رفتن همگی ایشان بود. چنان که ماندن وی در این عالم به منزله ماندن همگی ایشان بود. بدین جهت است که روز شهادت او به لحاظ مصیبتبرترین روزهاست. عبدالله بن فضل گفت: به امام عرض نمودم: ای پسر رسول خدا چرا برای مردم بعد از اصحاب کسا به علیبن الحسینعلیهالسلام تسلی و گشایش نبود. به همانگونه که به پدرانش برای آنان تسلی و گشایش بود؟ فرمود: همانا علی بن حسین بعد از درگذشت پدرانش سید عابدین و امام و حجتبود، اما رسول خدا را دیدار ننمود و از وی کلامی نشنید و علمش از پدرش و پدرش به وسیله جدش به آن حضرت به ارث رسیده بود و مردم امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین را با رسول خدا بسیار در حالات مختلف مشاهده کرده بودند پس هر وقتبه یکی از ایشان نگاه میکردند حال او را نسبتبه رسول خدا و گفتار آن حضرت را به او و درباره او به یاد میآوردند هنگامی که ایشان درگذشتند مردم دیدار کسانی را که در نزد خداوند عزوجل بزرگوارترین بودند از دست دادند. از دست رفتن همگیشان نبود مگر وقتی که حسینعلیهالسلام از دست رفت چون او پس از همه درگذشت، بدین جهت است که روز قتل آن حضرت به لحاظ صیبتبزرگترین ایام است. عبدالله بن فضل گفت: عرض کردم: ای پسر رسول خدا چگونه عامه مردم روز عاشورا را روز برکت نامگذاری کردهاند. آن حضرت گریه کرد سپس فرمود: وقتی که حسینعلیهالسلام به قتل رسید، بدینوسیله گروههای زیادی به یزید تقرب جستند و برای خوش آمدن او به جعل حدیث پرداخته شد و برای این کار اموالی به عنوان جایزه دریافت کردند و از جمله مجعولات آنان درباره همین روز بود.
پینوشتها و مآخذ
1- رک: دائرةالمعارف مصاحب و لغتنامه دهخدا ماده «فرهنگ».
2- رک: لسانالعرب و مجمعالبحرین، ماده «عشر».
3- الآثار الباقیه عن القرون الخالیه باب «القول علی ما یستعمله اهل الاسلام».
4- فضایل الخمسه من الصحاح الستة3/260 و 262 ط سال 1384 مطبعة النجف و بحارالانوار 44/25.
5- همان ماخذ. «احب الله من احب حسینا حسین سبط من الاسباط» و فهارس مسند ابن حنبل ماده «احب».
6- فضایل الخمسه3/261. عن جابر: کنا مع رسول اللهصلی الله علیه وآله فدعینا الی طعام فاذا الحسینعلیهالسلام یلعب فیالطریق معالصبیان فاسرعالنبی امامالقوم ثمبسط یده فجعل حسین یفر هاهنا و هاهنا...
7- ... فدیت من فدیته بابنی ابراهیم. اشاره به این موضوع است که خداوند به پیامبرصلی الله علیه وآله وحی نمود که یکی از دو فرزندت (حسینعلیهالسلام یا ابراهیمعلیهالسلام را فدای دیگری کن و این چنین نیست که بخواهم هر دو برای تو بمانند آنگاه پیامبر گریه کرد و این چنین مصلحت دید که ابراهیمعلیهالسلام را به خاطر فرزندش امام حسینعلیهالسلام (که فرزند علی و زهراعلیهماالسلام نیز میباشند) فدا کند. رک. فضایل الخمسه3/257 به نقل از تاریخ بغداد.
8- وسائل الشیعه، 15/97 ط اسلامیه: ریحانتی من الدنیا الحسن و الحسین...
9- فضائل الخمسه،3/270 و ما بعد و بحارالانوار 44/250.
10- ... فوضعته فی حجره ثم حانت منی التفاتة فاذا عینا رسولالله تهریقان من الدموع. قالت قلتیا نبیالله... رک: فضایل الخمسه3/270. این روایت از مستدرک حاکم نقل شده او گفته است این روایتبنابر شرط شیخین صحیح است.
11- لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة. سوره احزاب آیه 21.
12- «اضواء علی السنة المحمدیة و دفاع عن الحدیث» تالیف محمود ابوریه ط 5 صفحه126 به بعد.
13- دائرة المعارف بستانی و مصاحب ماده «عشر» و در زیارت عاشورا آمده است. «هذا یوم تبرکتبه بنوامیة...»
14- فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه، سوره زمر آیه17 و 18.
15- الحسین ابوالشهدا عباس محمود العقاد، ص33-32، ط. دارالهلال.
16- همان ماخذ، ص21.
17- همان ماخذ، ص21..
18- سموالمعنی فی سمو الذات ط 2، ص57، تالیف عبدالله علائلی.
19- تاریخ طبری، ط دارالمعارف مصر، 5/331.
20- تفسیر روح البیان، اسماعیل حقی بروسوی، 4/418 ذیل آیه 28 سوره ابراهیم; و نیز تفسیر قرطبی،9/364، ذیل همان آیه، فضائل الخمسه3/303 باب26.
21- فضایل الخمسه3/303 و 304 و 305.
22- الحسین ابوالشهدا، ص 25-23.
23- الآثار الباقیة عن القرون الخالیه، تالیف ابوریحان محمدبن احمد البیرونی باب «القول علی ما یستعمله اهل الاسلام». و ترجمه الآثار الباقیه فصل بیستم، ترجمه اکبر داناسرشت و دائرةالمعارف بستانی ماده «عشر».
24- الآثار الباقیه باب «القول علی ما یستعمله اهل الاسلام» و ترجمه آن فصل بیستم، ترجمه اکبر داناسرشت.
25- بحارالانوار، 44/270.
26- همان، 44/271.
27- الکامل فی التاریخ، ذکر احداث سال یازدهم.
28- ... و انی لم اخرج اشرا و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی... رک: بحارالانوار، 44/329 و سمو المعنی لسمو الذات، ص106،1359.
29- ... الاترون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتنهی عنه... تاریخ طبری 5/229 ط - المطبعة الحسینیة المصریه.
30-سبقت العالمین الی المعالی بحسن خلیقه و علو همة و لاح بحکمتی نورالهدی فی لیال فی الضلالة مدلهمة یرید الجاحدون لیطفؤوه و یابی الله الا ان یتمه.
رک: بحارالانوار 44/194.
31- البرهان فی تفسیر القرآن، سوره فجر.
32- همان.
33- حسین وارث آدم، صفحه 212 به بعد.
34- لؤلؤ و مرجان، انتشارات نوین، ص38.
35- همان ماخذ.
36- وسائل الشیعه،3/53 ط اسلامیه.
36- مجله رسالة الاسلام، سال 11، شماره3، ص264.
38- الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله باموالهم و انفسهم اعظم درجة عندالله، سوره توبه، آیه 20.
39- سیاسة الحسینیه، ص8، و 51 ط زهره.
40- اعیان الشیعه، 1/581... ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین...
41- تفسیر قرطبی،9/342 ذیل آیه و ذکرهم بایام الله، سوره ابراهیم، آیه 54.
42- کنزالعمال، 8/571، ط بیروت مؤسسة الرسالة، و صحیح مسلم، باب صیام عاشورا، فمن شاء صامه و من شاء ترکه.
43- مجمعالبحرین، ماده «عشر» فی حدیث مناجاة موسی و قد قال یارب لم فضلت امة محمدصلی الله علیه وآله علی سایر الامم...
44- اعیان الشیعه، 1/586 و587 و بحارالانوار 44/278.
45- ... فجعل طینة شیعتنا من نضح طینتنا فقلوبهم تحن الینا... بحارالانوار67/126.
46- قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله، آل عمران، آیه 31.
47- فضائل الخمسه،3/285. روایات در این باره بسیار استبه همین ماخذ ص 270 رجوع شود.
48- سیاسة الحسینیة، ص50، ط سال 1351.
49- اعیانالشیعه، 1/586 ط دارالتعارف بیروت.
50- بحارالانوار، 44/283.
51- رک: اعیانالشیعه، 1/586.
52- برای آگاهی بیشتر رک: بحارالانوار، 44/278، باب 34.
53- بحارالانوار 44/279.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}